جدول جو
جدول جو

معنی واگذار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

واگذار کردن
(فَ تَ)
واگذار نمودن. تفویض کردن. تسلیم کردن. (ناظم الاطباء). سپردن. تحویل دادن. انتقال دادن ملکی یا مالی را به کسی: خانه را به او واگذار کردم، ترک کردن. (ناظم الاطباء). رها کردن. یله کردن. دست برداشتن از چیزی، سپردن. حواله کردن. محول کردن.
- واگذار کردن به خدا، حواله به خدا کردن. به خدا سپردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
واگذار کردن
تسلیم کردن ، ترک کردن، بعهده کسی محول کردن: (اداره هر قسمت ازکشور خود رابیکی ازامرا واگذار کرد)
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
واگذار کردن
تسليمٌ
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
واگذار کردن
Assign, Delegate, Devolve, Entrust
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
واگذار کردن
assigner, déléguer, confier
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
واگذار کردن
বরাদ্দ করা , প্রতিনিধি নির্ধারণ করা , হস্তান্তর করা , অর্পণ করা
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واگذار کردن
atribuir, delegar, confiar
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واگذار کردن
asignar, delegar, encomendar
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
واگذار کردن
przypisać, delegować, przekazywać, powierzyć
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
واگذار کردن
назначать , делегировать , передавать , доверить
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به روسی
واگذار کردن
призначати , делегувати , передавати , довіряти
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
واگذار کردن
toewijzen, delegeren, devolutioneren, toevertrouwen
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
واگذار کردن
zuweisen, delegieren, devolvieren, anvertrauen
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
واگذار کردن
सौंपना , सौंपना , सौंपना
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به هندی
واگذار کردن
assegnare, delegare, devolvere, affidare
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
واگذار کردن
atamak, devretmek, emanet etmek
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
واگذار کردن
تفویض کرنا , تفویض کرنا , منتقل کرنا , سپرد کرنا
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به اردو
واگذار کردن
มอบหมาย , มอบหมาย , โอน , มอบหมาย
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
واگذار کردن
menugaskan, mendelegasikan, menyerahkan, mempercayakan
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
واگذار کردن
להקצות , להאציל , להעביר , להפקיד
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به عبری
واگذار کردن
分配 , 委托 , 移交
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به چینی
واگذار کردن
kugawa, delega, kuhamisha, kuamini
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
واگذار کردن
할당하다 , 위임하다 , 양도하다 , 맡기다
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
واگذار کردن
割り当てる , 委任する , 委譲する , 任せる
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
کسی را به کاری برانگیختن، تحریک کردن، مجبور کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ عَ)
انجام دادن. اجرا کردن، ترجیح داده شده. مرجح. (فرهنگ فارسی معین). پسندیده. (ناظم الاطباء). پسندآمده: مخصوص گردانید او را به رسمهای برگزیده. (تاریخ بیهقی ص 308). و رجوع به گزیده شود
لغت نامه دهخدا
(فُ تَ مَ دَ)
برگذار کردن. به انجام رساندن
لغت نامه دهخدا
تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
مجبور کردن، ناچار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجار کردن
تصویر واجار کردن
به آواز بلند بگوش همه رساندن: (دیگر لازم نیست این موضوع را واجار کنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگذار شدن
تصویر واگذار شدن
تسلیم شدن چیزی و امری بکسی، ترک شدن، بعهده کسی محول شده: (حکومت خراسان و سیستان و مازندران در سال 799 به شاهرخ تیموری و اگذار شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورگزار کردن
تصویر ورگزار کردن
برگزار کردن کاری را باآبرومندی انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بر انگیختن، مجبور کردن باجرای امری ملزم ساختن، باز داشتن منع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگذار کردن
تصویر برگذار کردن
سپری کردن سپری ساختن، برپاداشتن منعقد ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورگذارکردن
تصویر ورگذارکردن
بانجام رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگذار کردن
تصویر برگذار کردن
((بَ. گُ. کَ دَ))
سپری کردن، به پایان بردن
فرهنگ فارسی معین